یه درد و دل در گوشی
هیچی فقط خواستم بگم دارم اومدنت رو باور می کنم خواستم بدونی که دل تو دلم نیست که ببینمت می خوام بدونی که الان هیچ کاری ندارم الا فکر کردن به تو و دعا کردن واسه سالم بودنت میخوام بگم با هر ضربه و تکونی که می خوری پی به قدرت آفریدگارت می برم. نابود شم اگه منکر بزرگیش بشم. بگم نریمان ،مامانت نمی دونه لحظه ورودت می خواد چیکار کنه. نمی دونم دلم می خواد این دو سه هفته زودتر بگذره یا بره رو دور آهسته که من آخرین عشق بازی های مادرانه و جنینانه رو با تو تو بطن وجودم حس کنم بگم .... بگم که من لحظه ای نیست که به تو فکر نکنم و اشکم سرازیر نشه. جونه مامان مراقب خودت باش. لطفا به بند ناف مبارک کاری نداشته باش. پسر ...
نویسنده :
مامان مریم
12:21